شما که عاطفه ی ناگهانتان سنگ است میان سینه ی نامهربانتان سنگ است. به آسیاب فلک آب کینه می ریزید قبیله ای که شمایید! نانتان سنگ است چو لاک پشت، فرو برده اید سر در لاک تمام عمر، ز شش سو جهانتان سنگ است عتیقه های کهن را به سجده می افتید به قبله های پرستش، نشانتان سنگ است به خاستگاه ستاره، کدام بال صعود؟ به رنگ کوه، همه نردبانتان سنگ است نبرده بوی ز پرواز، مثل فوّاره چو حوض های قدیم، آشیانتان سنگ است. منبع
درباره این سایت